به گزارش روابط عمومی بنیاد شهید مطهری به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ استاد مطهری دانشمندی جامع در علوم مختلف دارای قلمی شیوا و بیانی سلیس بود و هر کجا احساس میکرد حرکتی برخلاف اسلام ناب و انقلاب اسلامی دیده میشود حساسیت خاصی داشت. شهید مطهری رضوانالله علیه همواره مدافع اسلام ناب بود و با تحریفها و بدعتها نسبت به اسلام و تشیع با قلم و بیان مبارزه میکرد.
آیتالله محسن مجتهد شبستری در همین رابطه میگوید: در اوائل سال 57 بود که روزی اظهار لطف فرموده به منزل حقیر تشریف آوردند، میخواستند به طبقهی دوم ساختمان با طی چند پله تشریف بیاورند. من احساس کردم که دستشان زیر عبا چیز سنگینی حمل میکنند. عرض کردم اجازه بدهید کمک کنم. فرمودند نه چیزی نیست، خودم میآورم.
***مقابله شهید مطهری با گروهک فرقان قبل از پیروزی انقلاب***
بعد از نشستن در اتاق دیدم بقچهای که محتوی مقدار زیادی از جزوات و نوشتههای تایپ شده است درآوردند و باز کردند، فرمودند گروهی پیدا شده به نام فرقان که اسمشان را از سورهی فرقان گرفتند و این جزوهها نوشتههای آنها است که دارند آیات شریفهی قرآن را (سورهی فرقان را ) تفسیر به رأی میکنند و غالب مطالب تحریفاتی است که انجام میدهند. امروز به دست من تایپ شدهاش رسید. میخواهم مطالعه کنم و اگر لازم شد جوابش را بنویسم.
بعضی از دوستان به شهید مطهری گفته بودند چرا وقت خود را صرف تفسیر گودرزی میکنی؟ شأن شما بالاتر از این است. ایشان فرموده بود آدمها مهم نیستند حرفها و نوشتههایشان که روی جوانها مؤثر میشود مهم است کسی چه میداند که نویسندهی این تفسیر یک بچه است این نوشتهها در ذهن جوانها شبهه ایجاد میکند و من باید جواب اینها را بدهم. لذا در آثار قلمی استاد مطهری پاسخهايی نسبت به شبهات این گروه دیده میشود و اینها از آن موقع کینهی مرحوم شهید مطهری را در دل داشتند. گروه فرقان بعد از پیروزی انقلاب شاخهی نظامی تشکیل دادند و معتقد بودند که جمهوری اسلامی را آمریکائیها سرکار آوردند و سران انقلاب نیز عوامل امریکا هستند بدینجهت به فکر از بین بردن آنها حتیالامکان بودند. اوّل سرلشکر قرنی را ترور کردند سپس شهید مطهری رئیس شورای انقلاب را. هنگامیکه آن مرحوم از جلسهی شورای انقلاب که در منزل آقای سحابی تشکیل بود برمیگشت پشت فخرآباد به شهادت رساندند.
رئیس گروه فرقان جوانی بود به نام اکبر گودرزی وی وقتیکه میخواست طلبه بشود رفته بود مدرسهی مرحوم آیتالله شیخ احمد مجتهدی تهرانی. نقل شد که آقای مجتهدی میفرمود وقتی گودرزی آمد که طلبه بشود چون چهرهی خیلی زشتی داشت دیدم نورانیت ندارد گفتم تو به درد طلبگی نمیخوری. آن مرحوم عقیده اش این بود اگر کسی میخواهد طلبه بشود باید قیافه جذّاب و نورانی داشته باشد. فلذا گودرزی رفته بود مدرسهی دیگر در بازار کمی درس خوانده بود بعد رها کرده بود. منتها جوان با استعدادی بود و قلم خوبی داشت. در بعضی نقاط تهران مانند نازیآباد و جوادیه جلسهی تفسیر قرآن میگذاشت و نیروهایش را از همین جلسات جذب میکرد و شخصیتها و علماء انقلابی را آمریکایی میدانستند و معتقد به حذف فیزیکی آنها بودند. ایشان و رفقایش آدمهای کجاندیش بودند و با انقلاب شدیداً مخالفت میکردند که دستشان آلوده به این جنایتها شد. شنیدم وقتی دستگیر شدند از خانهی تیمی اینها پول زیادی کشف شد معلوم نبود این همه پول را از کجا آورده بودند. بعضی از اینها که جرمشان سنگین بود مرتکب قتل شده بودند و افراد مؤثر گروه ازجمله اکبر گودرزی پس از محاکمه اعدام شدند و ظاهراً برخی توبه کرده اصلاح شده بودند آزاد شدند.
***حساسیت شهید مطهری نسبت به انحرافات جلال گنجهای ***
مورد دوم در ایام بحران انقلاب (قبل از پیروزی) تلفن منزل زنگ خورد. برداشتم دیدم حضرت آقای مطهری است. فرمودند شنیدم در منطقهی شما (منطقهی 6 تهران میدان هفت تیر و سهروردی) فردی به نام جلال گنجهای سخنرانی میکند و جوانها جمع میشوند پای منبر ایشان و صلاح نیست ادامه بدهند ایشان آدم منحرف است و جوانها را اغوا میکند، ببینید چه کار میکنید.
بلافاصله تحقیق کردم دیدم موضوع صحت دارد همان شب رفتم به آن مسجد دیدم جمعیت زیادی که اغلب جوانها هستند اجتماع کردهاند. سخنران مزبور آمد شروع کرد به صحبت و مقداری از الفاظ و شعارهای متداول چپیها جامعه بی طبقهی توحیدی و امثال این قبیل سخنان مطرح کرد (ظاهراً چون دید من آنجا هستم مقداری حرفهایش را تعدیل کرد و الا شنیدم دو شب قبل که سخنرانی کرده بود مطالب انحرافی صریحی گفته بود) من با هیئت امناء مسجد صحبت کردم که مگر شما نمیخواستید در مسجد تعمیر و نقاشی داشته باشید شروع کنید و ادامهی این جلسهی سخنرانی صلاح نیست و آنها هم طبق گفتهی من عمل کردند. این آقای جلال گنجهای با پیروزی انقلاب فرار کرد به خارج از کشور و رسماً به منافقین پیوسته ظاهراً در فرانسه به سر می برد. منظور از نقل این دو خاطره اینکه استاد شهید مطهری در این قبیل موارد بیش از هر کس احساس مسئولیت میکرد. همانطور که در ردّ ماتریالیسم دیالکتیک در مقابل ملیگراها و سایر مکاتب الحادی و انحرافی کتاب مینوشت در مورد منافقین و التقاطیون نیز این چنین حساس بود.
منبع: کتاب خاطرات آیتالله محسن مجتهد شبستری ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی