شهید مطهری و معرفی راه سومی برای دینداری در دنیای مدرن

رئیس بنیاد امامت ضمن اشاره به ویژگی‌های عقلانیت شهید مطهری تصریح کرد: ایشان از یک طرف تقابلی با عقلانیت مدرن ندارند بلکه سعی می‌کنند از درون آن عقلانیت سره را از ناسره بازشناسی کنند و از سوی دیگر این خودبنیادی و خودبسندگی در حوزه عقل‌گرایی مدرن را زیر سوال می‌برند و نشان می‌دهند عقل به تنهایی نمی‌تواند نظام زندگی بشر را اداره کند.
2969669_818

شهید مرتضی مطهری شخصیتی بود که تمام عمر خود را صرف احیای تفکر دینی و تبیین عقلانیت دین و پاسخگویی به سوالات و شبهات جامعه خصوصا نسل جوان کرد.

در راستای بازخوانی اندیشه‌های آن استاد شهید با حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی سبحانی، رئیس بنیاد بین‌المللی امامت گفت‌وگو کردیم.

متن این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانیم؛

ایکنا ـ ما در تاریخ خودمان نمونه‌هایی از تفکر عقلانی را در اندیشه شیعی سراغ داریم. آیا این عقلانیتی که شهید مطهری مطرح کرد رویکرد جدیدی نسبت به پیوند عقل و دین بود یا اینکه ایشان میراث‌دار تفکری بود که از گذشته در جهان تشیع وجود داشت؟

همانطور که اشاره کردید عقلانیت بخش جدایی‌ناپذیر تاریخ اندیشه تشیع بوده است و از این جهت مکتب اهل بیت(ع) در تاریخ اسلام در مقابل مکتب‌هایی که نص‌گرا بودند یا مکاتبی که ایمان‌گرایی را ترویج می‌کردند یا مکاتبی که طرفدار باطن‌گرایی بودند یک امتیاز ویژه‌ای به خودش اختصاص داده است. تشیع در طول تاریخ از نوعی خردگرایی دفاع می‌کرده که در تقابل با همه این جریان‌ها و رویکردها قرار داشته است. آن چیزی که در دوره جدید توسط شخصیت‌های معاصر ما در عرصه عقلگرایی رخ داد مختصاتی دارد که در عین اینکه امتداد عقلانیت شیعی است ولی ویژگی‌های خاصی هم به همراه دارد. این عقلانیت در یک بستری رشد کرده که پاسخگوی نیازهای معاصر و مقتضیات جامعه جدید باشد.

برای اینکه این نکته روشن شود من اشاره کنم زمانی که شخصیتی مثل مطهری در جامعه ایران به ظهور می‌رسد عصری است که ما با یک دوگانگی جدی و شکاف عمیق تئوریک و عینی و اجتماعی در جامعه مسلمین مواجهیم. از یک سو سنت عقلگرایی اسلامی به افول گراییده است و اندیشه پربار خردگرایان تشیع در طول سه سده گذشته دچار نوعی افول شده است و نوعی باطن‌گرایی صوفیانه، نوعی اخباری‌گری نص‌گرایانه بر ذهن و ضمیر اندیشمندان و جامعه دینی غلبه پیدا کرده است و از سوی دیگر توسط دنیای مدرن اندیشه‌های جدید به تدریج وارد جامعه ایران شده است. تقریبا از ۱۵۰ سال قبل نمادهای عقلانیت مدرن به تدریج در جامعه ایران خودش را نشان داد.

این عقلانیت مدرن دارای چند ویژگی و امتیازات ویژه بود؛ یکی اینکه عقلانیت مدرن یک عقلانیت تمامیت‌خواه به شمار می‌آمد، نوعی خردگرایی که می‌خواست همه ساحت‌های عینی و ذهنی بشری را بپوشاند؛ برخلاف عقلانیت‌های پیشامدرن که معمولا بنیادهای نظری را هدف می‌گرفتند یا جنبه‌ای از حیات انسان را بر اساس خردگرایی تفسیر می‌کردند. ویژگی دوم این عقلانیت جنبه تکنیکال و عملی و کاربردی آن است. عقل مدرن بیش از آنکه به ساحت نظر و بنیادهای معرفتی بپردازد به ساحت عمل انسان توجه دارد. این است که عقل مدرن را عقل ابزاری می‌دانند که دنبال برطرف کردن خواسته‌های بشری است.

شهید مطهری علی‌رغم اینکه برخوردار از پشتوانه‌های عقل‌گرایی اسلامی است و این را در آثار نخستین به خوبی نشان می‌دهد اما شخصیتی است که در عصر جدید با اندیشه‌های جدید، با الگوهای زندگی مدرن درگیر است و پرسش‌های جدید و رویکردهای تازه خردگرایانه ذهن و روح مرحوم مطهری را متوجه خودش می‌کند. مرحوم مطهری با اتکا بر عقل‌گرایی اسلامی و بهره‌مندی از سنت‌های تاریخی بیشتر دنبال پاسخگویی به این نیازهای جدید و مواجهه انتقادی با عقل مدرن بود. از این جهت شهید مطهری تلاش می‌کند عقل‌گرایی اسلامی را در این ساحت تفسیر کند. عقلگرایی که تلاش می‌کند خودش را با همه وجوه دیگر معرفت جمع کند. عقل‌گرایی که با دین‌گرایی کاملا همسو است، عقل‌گرایی که با معنویت‌گرایی و اخلاق دینی کاملا در تعامل است.

نکته دیگر این است که ایشان سعی می‌کند عقل‌گرایی را به ساحت‌های عملی هم بکشاند و نشان دهد حیات دینی، احکام دینی و اخلاق دینی سراسر خردگرایانه و عقل‌مدار است. به گمانم باید این دو ویژگی را در شمار اختصاصات تفکر شهید مطهری مد نظر قرار داد؛ یکی نگاه جامع به عقل‌گرایی و توجه به سایر منابع معرفت و ایجاد نوعی هم افزایی میان عرصه‌های معرفتی، دوم توجه به اینکه انسان مدرن و جهان جدید جهانی ناظر به عمل و حیات عینی و دنیوی است و تلاش برای اینکه عقلانیت اسلامی را در این ساحت تفسیر کند و نشان دهد الگوی تفکر اجتماعی اسلامی با رویکرد عقلی همراه است.

ایکنا ـ پس از آشنایی مسلمان‌ها با دنیای مدرن و مدرنیسم چالش‌های فکری متعددی برای آنها پیش آمد که چگونه می‌شود در دنیای مدرن مسلمان بود و حیات اسلام در دنیای مدرن به چه صورت خواهد بود. طبعا مکاتب و رویکردهای مختلفی به وجود آمد؛ مانند جریان سلفیت یا جریان روشنفکری. می‌خواستم بپرسم رویکرد شهید مطهری در این مسئله چیست و از منظر ایشان چگونه می‌توانیم در دنیای مدرن زندگی کنیم و به مقتضیات اسلام معتقد بمانیم؟

همانطور که اشاره کردید دو جریان در مقابل حضور و هجوم عقل مدرن در جهان اسلام پدید آمد که به نوعی هنوز آن دو رویکرد زنده و فعال است و در حال تاثیرگذاری و پیشروی است. از ابتدا یک رویکرد سلبی شکل گرفت که بیشتر در سنت‌های غیر شیعی خودش را نشان داد و شاید نمونه آن نگاه سلفی‌گرایانه به عرصه دین و معنویت بود. در نگاه سلفی‌گرایانه هر گونه عنصر جدید، هر رویکرد تازه و نو مردود است و راه نجات و رستگاری بازگشت به همان سنت‌های کهن و بنیادهای پیشین است. این نگاه تلاش می‌کند نه تنها از هرگونه حرکت تازه و عقلانیت مدرن جلوگیری کند بلکه تمام آثار آن را با نگاه انتقادی تند مورد بازبینی قرار می‌دهد.

از سوی دیگر جریان روشنفکری سکولار و حتی لایه‌هایی از روشنفکری دینی با یک قبول تام و پذیرش مطلق نسبت به خردورزی مدرن برخورد کرد و حتی بسیاری از آنها به ویژه روشنفکران دینی تلاش کردند خردگرایی مدرن را یک نسخه دیگری از دینداری و دین‌ورزی ادیان الهی بدانند و تلاش کنند امتداد ادیان الهی را در عقل مدرن جست‌وجو کنند. در مقابل این دو گرایش، شهید مطهری به وضوح و با نگاهی کاملا عقلانی هر دو رویکرد را مورد انتقاد قرار می‌دهد. ایشان بارها از اشعری‌گری مدرن و اخباری‌گری نوین یاد می‌کند و آثار تخریبی آن را در گذشته و وضعیت زندگی کنونی مسلمین یادآور می‌شود.

از سوی دیگر ایشان بی‌محابا با روشنفکری جدید هم به تقابل می‌پردازد و نشان می‌دهد این روشنفکری تا چه اندازه می‌تواند میراث معرفتی ما را دچار اختلال کند. ایشان در این دو سنگر با بیانی روشن و با شدت و اهتمام فراوان سعی می‌کند راه سومی را پیشنهاد کند. راه سوم نه سلب و نقض تمام عقلانیت مدرن است و نه پذیرش مطلق آن، بلکه جست‌وجو در درون‌مایه‌ها و پایه‌های اساسی است که عقل مدرن دارد و قابل قبول و قابل اتکا است. ایشان سعی می‌کند این بعد از عقل‌گرایی را در درون انسان نشان دهد و تا حدودی تلاشش این است نشان دهد ما این نوع عقل‌گرایی را در سنت اسلامی داشتیم هر چند امتداد و تکامل درستی پیدا نکرده است.

از سوی دیگر ایشان عناصر غیر عقلانی را در حوزه اندیشه دینی به رسمیت می‌شناسد. یکی از بخش‌های مهم آثار شهید مطهری احیای این عناصر غیر عقلانی و نه لزوما ضد عقلی است. به عنوان مثال ایشان به دین به عنوان یک منبع فراتاریخی و فراعقلانی می‌نگرد و همانطور که مستحضرید در نقدی که نسبت به نظریه اقبال لاهوری در باب ختم نبوت می‌کند این مسئله را بازگو می‌کند که نبوت و دین عنصری غیر عقلی است، عنصری جاویدان و ازلی در حیات انسانی است و هیچگاه نمی‌توانیم دین را به عقل فروکاهیم. همچنین کاری که ایشان نسبت به فطرت انجام می‌دهد، در بین اندیشمندان فلسفی معاصر ما تازه و کم‌نظیر است. ایشان از فطرت به عنوان یک عنصر معرفتی مستقل یاد می‌کنند و حتی معتقدند بنیادی‌ترین عنصر دین‌ورزی و دین‌داری فطرت است. همچنین تکیه ایشان بر منابع وحیانی و توجه به قرآن کریم و روایات به عنوان یکی از منابع مهم معرفتی یا بحثی که در باب وجدان اخلاقی انجام می‌دهند و معتقدند منبع اخلاق جاودان بشری وجود یک وجدان اخلاقی است.

پس ایشان از یک طرف تقابلی با عقلانیت مدرن ندارند بلکه سعی می‌کنند از درون آن عقلانیت، سره را از ناسره بازشناسی کنند. از سوی دیگر این خودبنیادی و خودبسندگی در حوزه عقل‌گرایی مدرن را زیر سوال می‌برند و نشان می‌دهند عقل به تنهایی نمی‌تواند نظام زندگی بشر را اداره کند.

ایکنا ـ در زمان شهید مطهری مشکلات فرهنگی و اجتماعی بسیاری در جامعه ایران وجود داشت. می‌خواستم بپرسم مدل تفکری که ایشان مطرح کردند که نوعی احیای تفکر دینی در دنیای مدرن است چقدر در پاسخگویی به این سوالات و معضلات فرهنگی و فکری موفق بوده است؟

در آن زمان دو دسته پرسش جدی در مواجهه با دینداری و دین‌ورزی وجود داشت که کسانی مثل شهید مطهری باید به صورت جدی و عمیق به آن می‌پرداختند. پاره‌ای پرسش‌های نظری بود، شبهات و اشکالاتی که از سوی مکاتب غیر الهی وارد شده بود و مبانی علمی و عقلانی برای آن ساخته بودند. چه مکتب‌های اگزیستانسیالیستی و اومانیستی و چه مکاتب اجتماع‌گرای مارکسیستی و سوسیالیستی که در آن زمان با ارائه پاره‌ای از مفاهیم و بنیادهای نظری عملا دینداری و مکاتب الهی را به چالش می‌کشیدند. مرحوم شهید مطهری بارها در آثارشان و گفتارهایشان اشاره کردند اساسا یکی از انگیزه‌های اصلی ورود ایشان به صحنه حوزه‌های علمیه و رفتن به سمت دانش‌های اسلامی وجود چنین شبهات و سوالاتی در بین نسل جوان بوده است.

البته ایشان در آغاز تلقی و تصورشان این بوده است که ما می‌توانیم با استفاده از چارچوب‌های نظری و اصول و بنیادهای فلسفه اسلامی به این پرسش‌ها پاسخ‌های درست بدهیم. به عنوان مثال دوستان را به خواندن مقدمه کتاب عدل الهی دعوت می‌کنم که ایشان با شور و شعف بسیار نشان می‌دهد می‌توانیم بر اساس فلسفه کهن اسلامی به این سوالات پاسخ دهیم. تلاش ایشان در عدل الهی در این چارچوب محدود مانده و حتی پاسخ‌های متکلمان امامیه را در این زمینه نادیده می‌گیرند یا ناکافی می‌دانند.

ما در آثار شهید مطهری به تدریج در حوزه نظر با نوعی گشودگی و توجه به ابعاد مختلف اندیشه عقلانی اسلام مواجهیم. من در برخی سخنرانی‌ها نشان دادم که شهید مطهری به تدریج به ابعاد دیگر عقلانیت اسلامی توجه می‌کنند و در عین توجه به عقلانیت فلسفی به این نقطه می‌رسند که باید به این عرصه‌ از عقلانیت گشوده‌تر نگاه کنیم. لذا ایشان گونه‌های دیگر عقلانیت مثل عقلانیت کلامی و حتی نوعی استفاده از دستاوردهای عقلانیت مدرن را وارد چارچوب و منظومه فکری خودشان می‌کنند.

اگر بخواهم ارزیابی خودم را در این حوزه ارائه دهم معتقدم شهید مطهری به عنوان یک متفکر مسلمان برخواسته از سنت فلسفه اسلامی ما تا حدود بسیاری توانست پاسخ‌هایی را فراهم کند و نسل جدید را لااقل گروهی از نسل جدید اندیشه‌ورز را از مکاتب رقیب جدا کند و تمایلات فکری و معنوی آنها را به سمت اسلام سوق دهد. شما می‌دانید که شهید مطهری تنها نیست و پیش از او علامه طباطبایی و دیگران در منظومه فکری ایشان سهم بسیاری داشتند و ایشان تلاش کرد چارچوب نظری تفکر علامه طباطبایی را گسترده‌تر و عمیق‌تر کند.

نکته مهمتر در اندیشه عقلانی شهید مطهری مواجهه با پرسش‌های عملی دنیای مدرن است. عرض کردم امر مدرن یکی از ویژگی‌هایش توجه به ساحت‌های کاربردی و عملی حیات انسان است. مرحوم مطهری با توجه به این دسته از پرسش‌ها در حجم زیادی از آثار خودشان بر این نوع پرسش‌های عملی تاکید می‌کنند و تلاش می‌کنند به چیزی که عقل مدرن برای جامعه ایران فراهم می‌کند یک پاسخ دینی و عقلانی ارائه بدهند. در این زمینه شهید مطهری را باید جزء نسلی پیشگام و نوآور تلقی کرد یعنی شاید جزء اولی شخصیت‌هایی که پرسش‌های عملی را به رسمیت می‌شناسند و تلاش می‌کند درصدد حل آن برآید. اگر قرار باشد این بحث را ارزیابی کنیم نباید تصورمان این باشد که ایشان پاسخ‌های تام و تمامی به این پرسش‌ها دادند بلکه اهمیت کار ایشان در مبناسازی و چارچوب‌سازی‌های مهم برای پاسخگویی و ارائه پیشنهادهای عملی اسلامی است.

من در این زمینه شهید مطهری را حتی از بعد نظری موفق‌تر می‌دانم. کاری که مرحوم مطهری در اینجا کرد این است که اصولی را فراروی مسئله‌های عملی اسلامی گذاشت که هنوز هم متفکران جوان ما از همان الگوهای تفکر استفاده می‌کنند. این قالب‌سازی‌ها و وصورت‌بندی‌ها مربوط به نسلی است که امثال مطهری در آن حضور داشتند و توانستند این کار را انجام دهند.

از سوی دیگر باید توجه داشته باشیم که شهید مطهری در این عرصه با محدودیت‌هایی هم مواجه بود. طبیعی است آشنایی ایشان با دنیای جدید و عرصه‌های نو از دریچه آثاری بود که به زبان فارسی نوشته شده بود و در محیط جامعه ایران پراکنده بود. تصویری که شهید مطهری از مسئله‌های دیدگاه معاصر داشت در همین محدوده بود و نباید انتظار داشت ایشان عمق اندیشه مدرن را با همه ابعادش پاسخ داده باشد. محدودیت دیگر مطهری تنهایی او در جامعه ایران و حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها بود. در آن زمان کسانی مانند مطهری با این مختصات که نگاه بنیادین به دین داشته باشند ولی رویکردشان نوگرایانه باشد محدود بودند. این تنهایی و تک‌روی شهید مطهری در این عرصه، در نتایج و برآیند اندیشه ایشان تاثیرگذار بود. اگر ایشان با نگاه موسساتی و حرکت جمعی می‌توانست به این مسئله‌ها بپردازد حاصلی قوی‌تر و گسترده‌تر داشت.