معنویت در گفتمان شهید مطهری و ارتباط آن با الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت

در نگاه استاد شهید مطهری رکن رکین و یا مفهوم مقوم معنویت، همانا غیب جهان و جهان غیب، باطن عالم و عالم باطن و به بیان دیگر اصالت را به جهان ماوراء و فرامادی دادن و باور به غیب است؛ چنانکه می‌فرمایند: «جهان‏بينى توحيدى اسلامى جهان را مجموعى از غيب و شهادت مى‌‏داند، يعنى جهان را تقسيم مى‌‏كند به دو بخش جهان غيب و جهان شهادت»
رودگر

به گزارش روابط عمومی بنیادشهید مطهری به نقل از از مرکز الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد جواد رودگر، عضو اندیشکده معنویت مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی به بررسی معنویت در گفتمان استاد شهید مطهری و ارتباط آن با الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

مقدمه

معنویت از دو حیث: ۱- علمی- معرفتی؛ ۲- عملی- معیشتی، قابل طرح و تحلیل می‌باشد. معنویت دارای مبانی بینشی، مؤلفه‌های گرایشی و شاخص‌های کنشی می‌باشد که بایسته است در ضرورت و اهمیت معنویت، ملحوظ شود. لازم است ضرورت معنویت را با توجه به ارتباط‌های انسان با خدا، انسان با خود، انسان با جامعه و انسان با جهان، مورد تبیین قرار داد. معنویت اسلامی، معنویت فعال و هدفداری است که می‌تواند یکی از زیرساخت‌های پیشرفت در مقام حدوث و بقاء آن قرار گیرد. معنوی در ارتباط با معنویت اسلامی که اولاً توحیدی، ثانیاً فطری و ثالثاً جامع و کامل است که دارای ویژگی‌های ذیل می‌باشد: ۱- انسان، الهی و خداخواه است؛ ۲- انسان، اهل درک و درد ارزش‌ها است؛ ۳- انسان، مسئولیت‌پذیر و متعهد است؛ ۴- انسان، مجاهد علمی و اجتماعی است؛ ۵- انسان، پویا و بانشاط و امیدوار است؛ ۶- انسان، تکلیف گرا و وظیفه‌شناس است؛ ۷- انسان، عاشق عاقل و عاقل عاشقی می‌باشد که در راه خدا از خود و تعلقاتش عبور کرده است؛ ۸- انسان معنوی، درد اجتماع و هم‌نوعان دارد؛ ۹- انسان معنوی؛ درد علم و دانش و پیشرفت علمی- معنوی دارد؛ ۱۰- انسان معنوی، رشد متوازن و تکامل هماهنگ دارد نه رشد کاریکاتوری و تکامل بدون تناسب؛ ۱۱- انسان معنوی، عالم به زمان و عامل موقع‌شناس است؛ ۱۲- انسان معنوی، ارتباطات پنج‌گانه‌اش: ارتباط با خدا، ارتباط با خود، ارتباط با خانواده، ارتباط با جامعه و ارتباط با جهان را در ارتباط با انسان کامل معصوم تعریف و تنظیم می‌کند تا اینکه هندسه ارتباطی‌اش کامل و جامع شود و در صراط مستقیم قرار گیرد؛ ۱۳- انسان معنوی، انسان اهل کار سیاسی و نه سیاسی‌کار است و جهانی می‌اندیشد؛ ۱۴- انسان معنوی، انسان عقلگرا است (عقل رحمانی و وحیانی). همچنین خانواده معنوی نیز دارای ویژگی‌هایی بنیادین است؛ چه اینکه خانواده نهاد بسیار مهم و سرنوشت‌سازی است که حاکمیت معنویت صادق و صائب اسلامی بر آن می‌تواند آن را به یک خانواده پویا و پایا، بالنده و رشید تبدیل کند.

چیستی معنویت

«معنویت» یکی از آموزه‌هایی است که در هندسه معرفت دینی و نظام تعالی وجودی انسان نقش محوری و زیربنایی دارد، اگرچه تبیین مفهومی آن از نوع «سهل و ممتنع» می‌باشد، اما امری ضروری و تعیین کننده است. معنویت به معنای اصالت «عالم معنا» یا عالم غیب» در عین اهمیت «جهان ماده» و «عالم حس و شهادت» است. در گفتمان فکری استاد شهید مطهری، فهم معنا و موقعیت معنویت در ارتباط با اصول و عناصری چون: غیب، ایمان، فطرت، عدالت و آزادی امکان‌پذیر است که استاد شهید آنها را از زاویه ایجابی در تبیین مفهومی معنویت مورد توجه قرار داده است و از نقش کلیدی هر کدام سخن به میان آورده‌اند که عبارت‌اند از: 

غيب‏ مقوم معنویت 

در نگاه و نگره استاد شهید مطهری رکن رکین و یا مفهوم مقوم معنویت، همانا غیب جهان و جهان غیب، باطن عالم و عالم باطن و به بیان دیگر اصالت را به جهان ماوراء و فرامادی دادن و باور به غیب است؛ چنانکه می‌فرمایند: «جهان‏بينى توحيدى اسلامى جهان را مجموعى از غيب و شهادت مى‌‏داند، يعنى جهان را تقسيم مى‏‌كند به دو بخش: جهان غيب و جهان شهادت.

ایمان امری معنوی

استاد شهید در خصوص ایمان که دارای ساحت بینشی و گرایشی است؛ می‌فرمایند: «ايمان واقعاً يك امر معنوى است. قرآن از ايمان به عنوان يك امر معنوى ياد مى‏‌كند، يعنى يك بينش، يك نوع شناخت خاص از جهان و يك نوع گرايش به دنبال آن. 

فطرت دروازه معنویت

استاد شهید مطهری در زمینه نسبت فطرت و معنویت، می‌فرمایند: «انسان همواره دروازه معنويت، غيب و ملكوت بوده است، می‌خواهند انسانيت را از سقوط نجات دهند و در عين حال معنويت دينى را به حال خود واگذارند. اين است آن تناقضى كه در امانيسم وجود دارد. یا استاد در جای دیگر می‌نویسند: «انسان هميشه دروازه معنويت بوده است». 

معنویت پایه تکامل

به تعبير استاد شهيد مطهرى: «از نظر قرآن، معنويت پايه تكامل است. اين همه عبادات كه در اسلام بر روى آن تكيه شده است، براى تقويت جنبه معنوى روح انسان است …». اگرچه تکامل با پیشرفت از نظر معنایی، تطابق کامل ندارند، اما پیشرفت اسلامی، تکامل را نیز در بردارد و در نتیجه معنویت پایه و اساس پیشرفت اسلامی نیز خواهد بود.

معنویت و عدالت

استاد شهيد مطهرى درباره ارتباط معنویت و عدالت و نقش عدالت در تحقق و تحکیم معنویت می‌فرمایند: «اگر در جامعه‌ای عدالت اجتماعى برقرار نباشد، پايه معنويت هم متزلزل خواهد بود. منطق اسلام اين است كه معنويت را با عدالت توأم با يكديگر می‌باید در جامعه برقرار كرد. در جامعه‌ای كه عدالت وجود نداشته باشد، اخلاقى كه در انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى مطرح است، اخلاقى فراگير و جامع الابعاد است كه فرد، خانواده و جامعه را در حوزه‌های مديريت، سياست، اقتصاد و تجارت، قضاوت، روابط سياسى و بین‌المللی و … شامل می‌شود. هزاران هزار بيمار روانى به وجود می‌آیند، محرومیت‌ها، ايجاد عقده‌های روانى می‌کند و عقده‌های روانى توليد انفجار …»

معنویت و آزادی

در گفتمان فکری و معرفتی استاد شهید مطهری معنویت و آزادی از منزلت خاص و رابطه ویژه‌ای برخوردار هستند و اساساً آزادی بیرونی یا اجتماعی از منظر ایشان منهای آزادی درونی یا معنوی نه تنها قابلیت تحقق عینی و واقعی ندارد، بلکه به ضد خود یعنی استبداد منتهی می‌شود. بنابراین معنویت جان‌مایه آزادی درونی و آزادی درونی، رکن رکین آزادی بیرونی و اجتماعی است و از سوی دیگر آزادی به معنای اسلامی زمینه رشد معنویت خواهد بود. استاد به برخی از جریان‌هایی که معنویت را تهی از حقیقت و واقعیت معنا کرده و حتی به معنویت منهای دین و عرفان منهای خدا معتقد هستند، با نگاه انتقادی نگریسته و از زاویه سلبی نیز معنویت صائب و صادق را بیان و تبیین کرده‌اند که نمونه‌هایی از آنها را به ‌صورت ذیل مطرح خواهیم کرد:

 تنزل معنويت به ماديت

استاد شهید مطهری در نقد تفسیر معنویت به مادیت می‌فرمایند: «متأسفانه موج انديشه‌‏هاى محدود مادى و حسى كه از مغرب‏زمين برخاسته به آنجا كشيده كه گروهى اصرار دارند همه مفاهيم عالى، وسيع و گسترده جهان‏بينى اسلامى را تا سطح محسوسات و ماديات تنزل دهند». 

تفسیر معنویت به مادیت

استاد شهید مطهری در تفسیر معنویت به مادیت که پس از تنزل معنویت به مادیت رخ داد، می‌فرمایند: «متأسفانه گاهى ديده می‌شود كه در بعضى از نوشته‌‏هاى امروزى و تفسيرهايى كه درباره قرآن نوشته مى‌‏شود، آنچه كه معنويت است، تفسير به ماديت مى‌‏كنند و با اين كار به حساب خودشان براى اسلام فرهنگ انقلابى تدوين مى‏‌كنند. در قرآن بارها و بارها كلمات «آخرت» و «قيامت» به كار رفته است و بدون شك در همه جا مقصود اين بوده كه بعد از اين دنيايى كه در آن زندگى مى‏‌كنيم عالم ديگرى وجود دارد. اما گويا به نظر اين آقايان، اينكه در قرآن از عالم ديگرى اسم برده می‌شود، ضعف قرآن است. بنابراین، هر جا كه اسم آخرت آمده، می‌گویند مقصود سرانجام است: سرانجام هر كار، سرانجام هر مبارزه. اين افراد می‌خواهند پایه‌های معنويت قرآن را از ميان ببرند … اين همه عبادات كه در اسلام بر روى آن تكيه شده است براى تقويت جنبه معنوى روح انسان می‌باشد.

عرفان منهاى مذهب

با توجه به اینکه در جهان جدید برای پر کردن خلأ معنوی انسان همواره از عرفان و سلوک گفته می‌شود و مکاتب، مسالک، جنبش‌ها و جریان‌های گوناگون با مبانی و روش‌های مختلفی ظهور کرده است که هسته مشترک تقریباً تمام اینها حذف خدا و گرایش توأم با بینش بدان می‌باشد و استاد شهید مطهری می‌فرمایند: «اخيراً به عرفان توجه پيدا كرده‌‏اند، از باب اينكه آن را «فرهنگ انسانگرا» مى‌‏دانند. نمى‏‌دانند كه اساس عرفان، خداآگاهى و تسليم به خدا است. مى‌‏خواهند عرفان را از خدا جدا كنند و عرفان هم باشد. امكان ندارد. بحران‌های حل ناشدنى و مشكلات امروز بشر، تمامْ بحران‌هایی است معنوى و اخلاقى. ريشه‌‏اش در كجا است؟ فقدان ايمان».

معنويت منفى

استاد شهید مطهری با عنایت به معنویتی که در اندیشه مادی‌گرایانه و ماتریالیستی مطرح و معنا شده و به معنویت اخلاقی موصوف گشته و برخی از الهیون نیز تحت تأثیر این‌گونه تفسیر از معنویت قرار گرفته‌اند، با نگاه عمیق انتقادی، می‌فرمایند: «مى‌‏توان گفت معنويت در اين حد كه همه آن را قبول دارند يك مفهوم منفى است، يعنى منظور از آن نبودنِ يك سلسله از امور است؛ اگر جامعه انسانى و افراد آن به مرحله‌‏اى برسند كه خودپرست، خودخواه و سودجو نباشند، تعصب نژادى، منطقه‏‌اى و حتى مذهبى نداشته باشند، اين نیستی‌ها به عنوان معنويت به حساب می‌آیند. بر اساس اين تلقى از معنويت، اگر اين قيدها نباشد در آن صورت افراد جامعه بشرى همه برادروار به صورت «ما» زندگى خواهند كرد و «منيت» به‌ کلی از بين می‌رود. در اينجا نكته جالبى وجود دارد. اگر از پيروان اين طرز تفكر سؤال كنيم كه چگونه می‌توان اين معنويت منفى را ايجاد كرد، می‌گویند: بشر در ذات خودش اين صفات را ندارد و يك موجود اجتماعى- و يا به تعبير ماركس ژنريك- است. اگر بپرسيم: پس خودخواهى، سودجويى، خودپرستى و … از كجا پيدا می‌شود، خواهند گفت: ريشه همه اينها در مالكيت است. بشر ابتدا به صورت يك «كل» و در يك وحدت زندگى می‌کرد، مرزى ميان خود و ديگران قائل نبود، احساس من و تو نمى‌‏كرد. اما از وقتى كه مالكيت پيدا شد، انانيت و منيت هم پيدا شد و اگر بتوانيم مالكيت را از ميان ببريم، معنويت نيز- البته با تعريفى كه كرديم- حكمفرما خواهد شد. مالكيت يعنى اينكه اشياء، ابزارهاى زندگى و سازندگى به انسان تعلق داشته باشد. وقتى مردم بگويند: خانه من، اتومبيل من، مغازه من، سرمايه من … اين تعلق اشياء به انسان‌ها، آنها را به صورت من‏هايى جدا از يكديگر در مى‏آورد. وقتى اين تعلق‌ها در كار نبود، وقتى كه به عوض من «ما» در كار بود، معنويت در كار خواهد بود. به اين ترتيب در اين نوع اخلاق، نه نام خدا در ميان است، نه نام غيب و ماوراءالطبيعه و نه نام پيامبر و دين و ايمان. معنويت اخلاقى يعنى اين كه انانيت و منيت از بين برود، جان‌ها با يكديگر متحد شوند و اتحاد و وحدت در كار بيايد.

مبانی معنویت 

در شناخت مفهوم و ماهیت معنویت ضروری است مبانی و مؤلفه‌های آن را از نگاه شهید مطهری مورد بحث و تحلیل قرار داد. مبانی‌ای که عبارت‌اند از: ۱- مبانی معرفت‌شناختی، ۲- مبانی هستی‌شناختی، ۳- مبانی انسان‌شناختی. 

مبانی هستی شناختی 

در گفتمان معرفتی استاد شهید مطهری که گفتمان مبتنی بر جهان‌بینی اسلامی- الهی است، جهان اگرچه به جهان پیدا و پنهان یا طبیعت و ماوراء طبیعت یا شهادت و غیب تقسیم می‌شود، اما جهان از هم گسسته و پاره، پاره نیست، بلکه به هم پیوسته و در هم تنیده است. هستی لایه‌های مختلف داشته و عوالم وجود در دو قوس نزول و صعود مطرح است تا انسان با شناخت هستی مبتنی بر جهان‌بینی اسلامی ظرفیت و توانایی سیر از ملک به مافوق ملکوت را در خود به فعلیت و تحقق عینی برساند. 

 مبانی انسان‌شناختی 

بن‌مایه نظریه معنویت‌گرایی استاد مطهری بر «نظریه فطرت» استوار است. انسانِ معنوی انسانی است که برای او «فطرتی» اثبات شده باشد و اساساً تکامل و مسخ در حوزه «فطرت» امکان‌پذیر است، بنابراین او در معنویت‌شناسی و معنویت‌گرایی نیز «اصالة الفطره» است و با منطق فطرت مقوله معنویت را توجیه‌پذیر می‌داند. معنويت، پاسخ مثبت به نيازهاى درونى و گرایش‌های فطرى است. معنويت، پيوند انسان با خدا و عالم باطن است و اصالت را به معنا و متافيزيك دادن. مبانی انسان‌شناختی معنویت در افق فکری استاد شهید مطهری چنین فهرست می‌شود:الف) اصالت فطرتب) اصالت روحج) انسان در هنگام تولد حیوان بالفعل و انسان بالقوه است و بایسته است به تدریج در پرتو عقل، اراده، عشق و ایمان به فعلیت برسد تا به «انسانیت» خویش راه یابد.د) صیرورت و شدن یا تکامل‌پذیری انسان که معناگرایی بر پایه فطرت انسان و معناگریزی بر اساس طبیعت انسان تفسیربردار است، بنابراین معنویت‌گرایی ذاتی و معنویت گریزی عَرَضی انسان است.ه‍) معنویت اسلامی، عِدل نابردار و جانشین‌ناپذیر است که تنها در سایه‌سار شجره طیبه جهان‌بینی الهی و ایدئولوژی توحیدی امکان‌پذیر است و انسان معنوی دارای قدرت برتر نَرْم خواهد بود و ابرقدرت معنوی است.و) ایمان به «غیب» و اصالت به آن دادن رکن رکین معنویت‌گرایی است.ح) استاد مطهری می‌نویسد: «بزرگ‌ترین بحرانی که الآن بر جامعه بشریت خصوصاً بر جامعه‌های به اصطلاح پیشرفته و صنعتی حکومت می‌کنند بحران معنوی است نه بحران سیاسی و اقتصادی…».

مبانی معرفت‌شناختی

استاد شهید مطهری معتقد هستند انسان از ناحیه بینش‌ها و گرایش‌ها که مدار «انسانیت» او را تشکیل می‌دهند با سایر جانداران و موجودات متمیز و تفکیک شدنی است و در بخش «بینش‌ها» از حیث منطق معرفت دارای سه منبع شناختی است: ۱- حس و طبیعت (معرفت تجربی- طبیعی)؛ ۲- عقل و خرد (معرفت تجریدی- برهانی)؛ ۳- قلب و باطن (معرفت تجریدی- شهودی). هر گاه انسان از قید و بندهای درونی، رهایی یابد، معرفت تجربی، تجریدی و تجردی‌اش عمق و وسعت می‌یابد؛ یعنی «معنویت» پایه و مایه معرفت در همه ساحت‌های وجودی انسان خواهد شد.

مؤلفه‌های معنویت 

معنویت مغزای تعالی انسان و مرکز همه کمالات علمی و عملی است، چنانکه از نظر استاد شهید مطهری گفته آمد: «از نظر قرآن، معنویت پایه تکامل است».در نتیجه بر اساس مبانی پیش گفته، معنویت دارای مؤلفه‌هایی است به شرح ذیل:

خداگرایی و معادباوری

گفته شد که اصالت عالم معنا و غیب، روح و مغزای معنویت‌گرایی است و از مصادیق بارز «ایمان به غیب»، ایمان به «خدا و معاد» است. یعنی معنویت بدون خدا و رستاخیز، معنویت نیست و به همین دلیل استاد شهید می‌فرمایند: بنابراین «ایمان به خدا» و ارتباط با حق سبحانه در حدوث و بقاء معنویت دارای اصالت و اعتبار است، آن هم ایمانی که قرین و رهین عمل صالح قرار گیرد تا تصعید تکاملی انسان معنا‌مند شود. به همین دلیل، دانستن، شناختن و فهم حقیقت به تنهایی کفایت نمی‌کند، بلکه ایمان به آن و تسلیم شدن در برابر آن حقیقت نیز لازم است. با چنین رهیافتی است که استاد شهید مطهری «معنویت منفی» و «معنویت اخلاقی» منهای خدا و شریعت را چنین به نقد می‌کشد: «… در این نوع اخلاق، نه نام خدا در میان است، نه نام غیب و ماوراء الطبیعه و نه نام پیامبر و دین و ایمان، معنویت اخلاقی یعنی اینکه انانیت و منیت از بین برود، جان‌ها با یکدیگر متحد شوند و اتحاد و وحدت در کار بیاید».

عبودیت‌گرایی

روح معنویت «بندگی خدا» خواهد بود تا انسان به اخلاق الهی متخلق شود و هماره «یاد خدا» باشد. به تعبیر استاد شهید مطهری: «روح عبادت تذکر است، یعنی یاد خدا بودن و از غفلت از خدا خارج شدن» و عبودیت عین عزت، کرامت و قرب وجودی انسان به خدا و عبادت نردبان قرب و تکامل و معراج انسان است، عامل پرواز روح و تعالی روان و عبودیت اصل و اساس سیر و سلوک «إلی الله» است. بنابراین با چنین تلقی و تفسیری عبادت دارای پیکر و روح، ظاهر و باطن و جسم و جان است، روح عبادت وابستگی کامل به معبود، عشق و شیدایی او و وصل به او است و البته به میزان معرفت، محبت و خلوص عابد در عبادت و عبودیت کاملاً مرتبط است تا نحوه قرار گرفتن او در بساط قرب را نشان دهد».

عقل‌گرایی 

در معنویت اسلامی «عقل و خرد» از اصالت و اعتبار ممتازی برخوردار است، زیرا وقتی به تعبیر استاد مطهری در آموزه‌های اسلامی «اصالت از آن عقل» باشد، معنویت که یکی از آموزه‌های بسیار مهم اسلامی می‌باشد نیز بر عقل و عقلانیت نهاده شده است و اساساً انسانی که از حیث عقل تفسیر جامع و کاملی از «خود و خدا» ندارد چگونه می‌تواند بین خود و خدا رابطه حقیقی و کارآمد برقرار سازد؟ انسانی که تفسیر و تلقی معقول از «هستی» نداشته باشد نمی‌تواند به رشد و تعالی خویش بپردازد به تعبیر استاد مطهری: «رشد و تکامل حقیقی آنجا است که یک واقعیت عینی از مرحله دانی به مرحله عالی‌تر برسد» و اگر انسان «رشدشناسی» نداشته باشد و از عوالم هستی و مراتب وجود خویشتن درک و دریافتی عقلانی و مطابق با واقع پیدا نکند، سیر و سلوک عقلی و قلبی برای او دشوار یا ناممکن خواهد شد. 

اعتدال و توازن

در گفتمان استاد شهید مطهری انسان معنوی، انسان متعادل است یا باید باشد؛ زیرا معنویت بدون تعادل و توازن به ضد خویش تبدیل خواهد شد. از سوی دیگر معنویت، توسعه وجودی است و چنین توسعه‌ای باید همه جانبه و فراگیر باشد که در تربیت اسلامی به همه جنبه‌های روح انسان توجه شده است. به تعبیر استاد مطهری: «روح انسان» دارای پنج بُعد یا استعداد است: ۱- استعداد عقلی (علمی و حقیقت‌جویی)، ۲- استعداد اخلاقی (وجدان اخلاقی)، ۳- استعداد دینی، ۴- استعداد هنری و ذوقی، ۵- استعداد خلاقیت، آفرینندگی، ابتکار و ابداع که همه باید در سایه تربیت اسلامی و معنوی رشد یابند و رشد آنها نیز متعادل و متوازن باشد.

شریعت‌گرایی

در نگاه و نگره استادِ شهید معنویتی معنویت است که از «متن شریعت» به معنای عام برخاسته و بر مدار شریعت به معنای خاص (بایدها و نبایدهای شرعی) تحقق یابد، چه اینکه در عرفان دو عنصر الف) معرفت، ب) سلوک و تجربه‌های سلوکی- عرفانی قرار دارد. بنابراین به شریعتی نیاز دارد که در همه ساحت‌های سلوکی و مقامات معرفتی او را اداره و حمایت کند و عرفانی که قرار است انسان را به خدا برساند و «معنویت راستین» تولید کند، بایسته است بر محور شریعت دور بزند. معنویت مبتنی بر «تقوا» که از صیانت نفس، «خداشناسی و خداگرایی و خداپرستی» تغذیه شده و تحقق می‌یابد و بر حسب مراتب معرفت و سلوک دارای «مرتبه» خواهد شد؛ یعنی تقوای عام، خاص و اخص یا در آن خوف از جهنم و عذاب خدا تا شوق به بهشت و رحمت الهی و تا عشق به دیدار معبود حقیقی و محبوب راستین ظهور دارد. نتیجه آنکه دین و شریعت الهی، ضامن اخلاق و معنویت و عامل تسلط بر نفس و تهذیب باطن و ابزار معرفت شهودی و معنویت صادق و صراط مستقیم معنویت همانی می‌باشد که شریعت محمدیه (ص) رهنمون شده است.

زندگی‌سازی 

معنویت اسلامی در تعارض «با زندگی» و بودن در جامعه نیست و صرفاً به خلوت و خلسه محدود نمی‌شود، بلکه قلمرو تزکیه و تقوی، عبادت، دعا و … تا متن جامعه و چالش‌های زندگی کشیده شده و نگاه اسلامی به معنویت از این حیث نگاهی جامع و همه سونگرانه است و رشد و تکامل ابتدا باید در «درون» و سپس در «بیرون» شکل گیرد. به تعبیر استاد شهید مطهری: «اسلام مکتبی جامع است و واقع‌گرا، در اسلام به همه جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فکری یا احساسی و عاطفی، فردی و اجتماعی توجه شده است». بایسته است به بازخوانی معنویت اسلامی و تجدیدنظر در قرائتی صوفیانه و زهدگروانه محض از معنویت، عرفان، سیر سلوک و تفسیر روشنفکرانه صرف از آنکه یکی به معنویات و دیگری به اجتماعیات محض پرداخته و از بُعد دیگر غفلت کردند اهتمام ورزیم تا نه در دام افراط و نه در بند تفریط گرفتار نشویم. از ديدگاه استاد شهيد مطهرى «اسلام آيينى است جامع كه شامل همه شئون زندگى بشر؛ اعم از ظاهرى و باطنى می‌شود و در عين حال كه مكتبى اخلاقى و تهذيبى است، سيستمى اجتماعى و سياسى نيز به شمار می‌رود. اسلام معنا را در ماده، باطن را در ظاهر، آخرت را در دنيا، مغز را در پوست و هسته را در پوسته نگهدارى مى‌‏كند».  به هر تقدير استاد مطهرى، معنویت و عرفان را تكامل وجودى انسان در ارتباط با خدا و رسيدن به معرفت شهودى و عبوديت حقيقى و تامه مى‏‌داند. معنویت و عرفانی كه انسان را «خدايى» مى‏کند و انسان سالك همه چيز را تجلى حق و نمود و نُماد خداى سبحان مى‏‌بيند و از رهگذر الهى، همه امور، افعال و احوال خويش را تنظيم مى‌‏کند؛ يعنى در همه شئون حياتى عارف «خدا» حضور و تبلور دارد، عرفان اصيل ‏ارتباط با خدا و خلق و جهت الهى بخشيدن به كار براى خلق خدا است. استاد حتى مقوله‌‏هايى چون عبادت، زهد و سلوك باطنى كه تنها فردى و اخروى باشد را كافى و جامع ندانسته و آن را ناشى از خلط برداشت انحرافى در انديشه، انگيزه، علم و عمل ‏مى‏‌داند و منشأ چنين شكاف و فاصله‌‏اى ميان دنيا و آخرت، سلوك فردى و اجتماعى، دنيا و آخرت، ماديت، معنويت، معرفت، سياست، عرفان و حكومت را تفسير تضادگرايانه ميان اين مقوله‏‌ها از نظر مفهومى و تئوريك دانسته است.

 ولایت‌محوری 

یکی از مؤلفه‌های اساسی معنویت صائب و صادق «ولایت» است، ولایت انسان کامل مکمِّل که از رهگذر معرفت به مقام و منزلت آنها و محبت، عشق و دلدادگی آنان حاصل شدنی است و موجبات ایجاد رابطه عاطفی، عقلانی، عرفانی و عاشقانه یا رابطه وجودی با آن ذوات قدسی و الهی را فراهم می‌سازد تا عنصر ولایت همه خلأهای درونی و برونی انسانِ معناگرا را پوشش دهد و جدول وجودش را جلاء داده و الهی- توحیدی کند که انسان صادق در معناگرایی تنها در پرتو هدایت و حمایت و اشارت و ارشاد «انسان کامل» می‌تواند راه به جایی ببرد و «ولایت» در اینجا بر اساس نظریه امامت انسان کامل معصوم و ولایت در همه شئون عقیدتی، اخلاقی- معنوی، احکامی- شرعی و سیاسی- اجتماعی است؛ چه اینکه آنان حجت‌های الهی و خلیفه الله و مظاهر اسماء جمال و جلال حق و پرتوهای از حقیقت محمدیه‌اند و به واسطه آنها معرفت به خدا و عبودیت الهی و در نتیجه معنویت حقیقی تحصیل می‌شود و قرائت شیعی از عنصر ولایت، قرائتی است که استاد شهید مطهری بر آن تکیه و تأکید ورزیده و ولایت با قرائت صوفیانه را نقد کردند و نوشته‌اند: «امامت درجه و مرتبه سومی دارد (امامت به معنای ولایت) که اوج مفهوم امامت است …» و فرمودند: «انسان کامل» به معنای «امام و ولی» بالاتر و والاتر از «انسان کامل عرفان» و قطب و ولی در عرفان و تصوف بوده که الگو گرفته از آن و نزدیک به آن است» و«جهان انسانی همواره از انسانی که حامل ولایت باشد (انسان کامل) خالی نیست». پس معنویت باید تکیه به ولایت داشته باشد تا عامل رشد و تکامل شده و قرب حق را نتیجه دهد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

معنویت صادق بر پایه اعتقاد به مبدأ و معاد شکل و شاکله یافته و بر مدار شریعت حقه تجلی می‌یابد. انسان نیز بر اساس سرشت الهی و فطرت توحیدی تشنه معنویت صائب و صادق است. معنویت الهی- توحیدی نیز معنویتی جامع و کامل است که در همه عرصه‌های زندگی از کمال و کارآمدی خاصی برخوردار بوده و زندگی انسان را هدفدار و جهت‌مند کرده و به‌ سوی حیات طیبه سوق و سیر می‌دهد تا انسان به مقام قرب الهی و خداگونگی یا تحصیل رنگ و رایحه الهی دست یابد. سلوک معنوی عامل مهم و زیرساختی حیات علم دینی و پیشرفت سالم و سازنده در همه ابعاد و ساحت‌ها است. بنابراین، علم، اقتصاد و سیاست در کنار نهاد خانواده و جامعه دارای ماهیت و هویت معنوی خواهند بود. زندگی منهای معنویت تهی از آرامش پایدار است، اگرچه ممکن است از آسایش نسبی یا بالاتر نیز برخوردار باشد و چون آسایش منهای آرامش است نمی‌تواند خلأ وجودی و درونی انسان را پوشش دهد و حتی ممکن است جهت زندگی را به ‌سوی مادیت محض تغییر داده و انسان را در سراشیبی سقوط قرار دهد. در نتیجه آسایش منهای معنویت نیز سرچشمه آفات و خطرات فراوانی خواهد بود. آری، انسان محتاج ارتباط معنادار و مستمر با خدا و انس با محبوب و معبودش می‌باشد و معنویت دینی و اسلامی ضمن تعریف و تأمین چنین احتیاجی او را در همه عرصه‌های زندگی اعم از عرصه علمی، اقتصادی، سیاسی، فردی، خانوادگی و اجتماعی حمایت کرده و جهت‌دهی می‌کند تا در هیچ عرصه‌ای هدف و معنا را گم نکرده و گرفتار یک‌جانبه نگری و یک سوگرایی نشود. معنویت اسلامی وادارنده انسان به ‌سوی تکامل و تصعید وجودی انسان در عرصه‌های فردی و اجتماعی و بازدارنده او از تنقص و تنزل یا هبوط و سقوطش در تمامی عرصه‌ها است که هیچ چیزی به اندازه معنویت حافظ و مصونیت بخش انسان در برابر آسیب‌ها و خطرات و خطورات نفسانی و شیطانی نیست. بنابراین معنویت با پیشرفت در همه ساحات و سطوح درهم تنیده‌اند.